فرهنگ سازماني

 
 تعاريف متعددي از فرهنگ سازماني ارائه شده است. براي مثال، فرهنگ سازماني ارزش هاي غالبي است كه به وسيله يك سازمان حمايت مي شود يا فلسفه اي است كه خط مشي سازمان را به سمت كاركنان و مشتريان هدايت مي كند. با نگاهي دقيق به اين تعاريف پي مي بريم كه زمينه اصلي در فرهنگ سازماني وجود سيستمي از معاني و مفاهيم مشترك در ميان اعضاي سازمان است. در هر سازمان الگوهايي از باورها، نمادها، شعائر، داستان ها، و آداب و رسوم وجود دارد كه به مرور زمان به وجود آمده است. اين الگوها باعث مي شوند درك و باور مشترك و يكساني در خصوص اين كه سازمان چيست و اعضا چگونه بايد رفتار خود را ابراز كنند به وجود آيد. اگرچه فرهنگ سازماني ممكن است تا اندازه اي از جمع اجزاي آن متفاوت باشد ولي ويژگي هاي كليدي كه فرهنگ ها را از هم متمايز مي سازد به شرح زير است:
نوآوري فردي: ميزان مسئوليت، آزادي، و استقلالي كه افراد درو ن سازمان دارا هستند.
تحمل مخاطره: حد و حدودي كه كاركنان پيشرفت و نوآوري را دوست دارند و مخاطره مي پذيرند.
جهت دهي: قدر سازمان اهداف و انتظارات عملكرد را به صورت واضح و روشن بيان مي دارد.
 يكپارچگي و وحدت: واحدهاي درون سازماني چقدر تمايل دارند به شيوه يكسان و هماهنگ عمل كنند.
روابط مديريت: مديران تا چه اندازه اي با كاركنان ارتباط برقرار كرده و از آن ها حمايت مي كنند.
كنترل: سازمان تا چه حد براي سرپرستي و كنترل رفتار  كاركنان، به قوانين و مقررات و سرپرستي مستقيم متوسل مي شود.
هويت: تا چه حد اعضاي سازمان، خود را با سازمان يكي دانسته و از آن كسب هويت مي كنند.
سيستم پاداش: پرداخت حقوق و ارتقا تا چه ميزان بر اساس معيار عملكرد كاركنان صورت مي گيرد.
تحمل تعارض: چقدر كاركنان تشويق مي شوند كه عيناً تعارضات و انتقادات را بپذيرند.
الگوهاي ارتباطات: تا چه حد ارتباطات سازماني به سلسله مراتب رسمي فرماندهي سطح بالاي سازمان مرتبط مي شود.  مواردي كه در بالا ذكر شد هم ابعاد ساختاري و هم ابعاد رفتاري را در بر دارند. اگر سازمان ها هيچ نوع فرهنگ غالبي نداشته  باشند و صرفاً از خرده فرهنگ هاي متعددي تشكيل شده باشند، نفوذ فرهنگ بر اثربخشي و كارآيي سازمان بسيار مبهم خواهد بود چرا كه در آن شرايط هيچگونه سازگاري ادراكي و رفتاري وجود نخواهد داشت. فرهنگ سازماني قوي، ثبات رفتاري را افزايش مي دهد؛ نوعي ابزار قدرتمند براي كنترل رسمي به شمار مي رود؛ و مي تواند به عنوان جانشيني براي رسمي سازي عمل كند. فرهنگ و رسميت دو متغير مختلف هستند كه يك هدف مشترك دارند. منبع غائي رفتار سازمان و فرهنگ يك سازمان همان مؤسسين و بنيان گذاران سازمان هستند به عبارت ديگر، فرهنگ سازمان نتيجه تعامل بين تعصبات و پيش فرض هاي مؤسسين و آن چيزهايي هست كه اعضاي اوليه در تماس با آن ها ياد گرفته و تجربه كرده اند. يكپارچگي فرهنگي درجه اي است كه تا آن حد و درجه، تمام اعضاي سازمان در يك فرهنگ مشترك سهيم هستند.

فرهنگ سازماني چند كار مهم را در يك سازمان انجام مي دهد:
هويت بخشيدن به كاركنان سازمان
افزايش ثبات سازمان به عنوان يك نهاد اجتماعي
افزايش تعهد كاركنان نسبت به سازمان
مرجع و الگويي براي درك مناسب كاركنان از رفتار سازماني
   تهيه كننده: علي كمالي